محیامحیا، تا این لحظه: 13 سال و 2 ماه و 5 روز سن داره
تبسمتبسم، تا این لحظه: 8 سال و 2 ماه و 5 روز سن داره

❤محیا و تبسم آرام جانم❤

شهر منهای وقتی که هستی

شهر منهای وقتی که هستی، حاصلش برزخ خشک و خالی جمــــع آیینه ها  ضرب در تـــو ،  بـی عدد صفر  بعد  از  زلالی می شود گل در اثنای گلزار، می شود کبک در عین رفتار می شود آهـــویی در چمنزار، پای تـــو ضرب در باغ قالی چند برگی است دیوان ماهت ، دفتر شعرهای سیاهت ای که هر ناگهان از نگاهت، یک غزل می شود ارتجالی هرچه چشم است جز چشم هایت، سایه وار است و خود در نهایت مــی کند  بـــر  سبیل  کنایت ،  مشق  آن  چشـــم های  مثـــالی ای طلسم عددها به نامت، حاصل جزر و مدها به کامت وی ورق خورده احتشامت ،  هرچه تقویم فرخنده فالی چشم واکن کـــه دنیا بشورد ،&nbs...
10 دی 1392

فدای توبشم من

دخترقشنگم روز بروز داری بزرگتر میشه وخانم تر.الهی فداتشم من.بعضی وقتا خیلی چیزای جالبی توذهنم میاد که بنویسم اماشرایطش نیست بعد ک میام بنویسم همش یادم میره.الانم اومدی کنار من روصندلی نشستی وداری باخودت حرف میزنی. پارسال خونه قبلیمون ک بودیم هروقت منو بابایی دو دقیقه میومدیم تا باهم حرف بزنیم سریع میومدی خودتوب زور بین ما جامیکردی ودستتومیذاشتی روصورت باباوصورتشومیچرخوندی سمت خودتوتندتند میگفتی بابا بابا با مامان حس نکن{حرف نزن}با من حس کن.{ح بافتحه خوانده میشود}من وبابا واقعا از دست تونمیتونستیم ی کلمه باهم حرف بزنیم. الانم رفتی سراغ بابا.بابا جلوتلویزیون خوابش برده رفتی ی پیشش ی هو دادزدی مامان بابا بالا آوارده باباپاشوببیبن آب دهنت او...
8 دی 1392

ب تکامل رسیدن دختران وپسران

دانشمندان این عقیده را اثبات کرده اند که دختران زودتر از پسران به تکامل عقلی می رسند...   دانشمندان این عقیده را اثبات کرده اند که دختران زودتر از پسران به تکامل عقلی می رسند. کارشناسان دانشگاه نیوکاسل طی بررسیها با اسکن کردن مغز یکصد و بیست و یک داوطلب بین چهار تا چهل سال متوجه شده اند دختران به راستی زودتر از پسرها بزرگ می شوند و این روند علاوه بر جسم تواناییهای مغزی را هم شامل می شود. به گفته آنها با بیشتر شدن سن برخی بخشهای مغز کوچکتر می شوند و پیوندهای غیر لازم بین سلولها از بین می روند. این روند در واقع نوعی بهینه سازی است چون پس از آن تمرکز کردن مغز بر داده های مهمتر راحت تر می شود. به گفته دکتر مارکوس کایزر طی این...
6 دی 1392

عصبانیت وعشق هیج حدومرزی ندارند

مردی در حال ور رفتن با ماشین جدیدش بود.دختر4ساله اش سنگی برداشته بودوبدنه ماشین را خراش میداد. وقتی مرد متوجه شدباعصبانیت دست دخترک راگرفت واز روی خشم چند ضربه محکم به دستش زدغافل از اینکه باآچار در دستش این ضربات را وارد میکند. دربیمارستان دخترک بیچاره ب خاطر شکستگی های متعدد،انگشتانش را از دست داد.وقتی دختر پدرش رادید،باچشمانی دردناک از اوپرسید:پدرانگشتانم کی رشدمیکنند؟پدرخیلی ناراحت شده بود وحرفی نمیزد. وقتی ازبیمارستان خارج شد رفت ب سمت ماشینوچند لگدمحکم ب ماشین زد.حالش خیلی بدبودنشست و ب خراش های ماشین نگاه کرد.دختر نوشته بود «دوستت دارم بابا» ...
5 دی 1392

عشق چیست؟

نظر دبيران در مورد عشق: دبير ديني: عشق يك موهبت الهي است. دبير ورزش: عشق تنها توپي است كه اوت نمي شود. دبير شيمي: عشق تنها اسيدي است كه به قلب صدمه نمي زند. دبير اقتصاد: عشق تنها كالايي است كه از خارج وارد نمي شود. دبير ادبيات: عشق بايد مانند عشق ليلي ومجنون محور نظامي داشته باشد. دبير جغرافي: عشق از فراز كوه هاي آسيا تيري است كه بر قلب مي نشيند. دبير زيست: عشق يك نوع بيماري است كه ميكروب آن از چشم وارد ميشود ...
5 دی 1392

هم اندیشان

سلام دوستای خوبم.میخواستم ی چیزی بهتون بگم.تله تکست شبکه 4 یه بخشی ب اسم هم اندیشان داره.نمیدونم شماها تاحالا دیدینش یا نه.اگه دیدین ک خیلی خوبه چون باهم هم اندیشیم. اگه تا حالا چیزی ازش نمیدونستین حتما یه سری بهش بزنید.خیلی موضوعات خوبی رو ب چالش میکشه.موضوع این هفته هم فرزند صالحه.حتما این موضوعو دنبال کنید.از صفحه 371شروع میشه.منتظر نتیجه هاتون هستم. ...
3 دی 1392

بدون عنوان

  آزارم میدهد دیدار آن منظره ای که مادری کودکش را سیلی میزندولی کودک بازهم دامانش را رها نمیکند. کجاست آن قاضی تاحکم کند که مادرمنبع محبت است یا کودک .(زنده یادحسین پناهی) ...
3 دی 1392

محض خنده

  مرد جوون : ببخشین آقا ، می تونم بپرسم ساعت چنده ؟ پیرمرد : معلومه كه نه ! جوون : ولی چرا ؟ ! مثلا'' اگه ساعت رو به من بگی چی از دست میدی ؟ ! پیرمرد : ممكنه ضرر كنم اگه ساعت رو به تو بگم ! جوون : میشه بگی چطور همچین چیزی ممكنه ؟ ! پیرمرد : ببین ... اگه من ساعت رو به تو بگم ، ممكنه تو تشكر كنی و فردا هم بخوای دوباره ساعت رو از من بپرسی ! جوون : كاملا'' امكانش هست ! پیرمرد : ممكنه ما دو سه بار دیگه هم همدیگه رو ملاقات كنیم و تو اسم و آدرس من رو بپرسی ! جوون : كاملا'' امكان داره ! پیرمرد : یه روز ممكنه تو بیای به خونه ی من و بگی كه فقط داشتی از اینجا رد میشدی و اومدی كه یه سر به من بزنی! ...
1 دی 1392